سیگما یکی از حروف الفبای یونانی و در علم آمار از شاخصهای مهم پراکندگی به نام انحراف معیار و در واقع مقیاسی برای سنجش انحراف است ؛ سیگما بیانگر آن است که یک فرآیند چه اندازه از حالت مطلوب خود منحرف شده است ، لذا در واقع استعاره ایست برای دقت فوقالعاده در کاهش هزینههای کیفیت . استعاره ای که اهمیت محاسبات دقیق در فرآیند تولید و ارایه خدمات را مورد تاکید قرار می دهد . شش سیگما یعنی رسیدن به سطحی از کیفیت تولیدات و ارایه خدمات که خطای فرآیندهای کاری به میزان ۳٫۴ در یک میلیون موقعیت کاهش یابد ؛ این در حالیست که سطح کیفی سه سیگما که طی دهههای گذشته مورد قبول بود ، اکنون به دلایل مختلف از جمله افزایش پیچیدگی و حساسیت تکنولوژی و نیز بالا رفتن انتظارات مشتریان ، سطحی قابل قبول به شمار نمی آید. شش سیگما یک استراتژی تحول سازمانی است ؛ استراتژی تحولی شش سیگما ، سیستمی است که موجب توسعه و گسترش متدهای مدیریتی ، آماری و نهایتا حل مشکلات شده و به کمپانی امکان جهش و تحول را می دهد . احراز کیفیت برتر و افزایش قابلیت اعتماد در محصولات تولید شده و مونتاژ شده نیازمند چارچوبی است که به قابلیتهای سازمان در زمینههای مدیریت ، کاربرد اطلاعات و تکنولوژی ، یکپارچگی ببخشد ؛ برای استفاده از اطلاعات ، وجود یک سری ابزارهای آماری که بتوان بوسیله آنها عملکرد فرآیندها و تولیدات را بهینه نمود ، بسیار ضروری است . در دنیای رقابتی امروز ، کیفیت خوب یک ویژگی تجملاتی نیست بلکه از دیدگاه تولیدکنندگان و مصرفکنندگان یک نیاز بنیادی است .
مفهوم شش سیگما به اختصار :
- هوشمندانه کار کردن نه فقط سخت کار کردن
- بهبود کیفیت و کاهش هزینه ها
- ابزاری برای کاهش نوسانات (تغییرات)
- روشی براساس فرآیند حل مسئله
- چشم اندازی برای محصولات و خدمات عالی
- ارج نهادن به مشتریان (گیرندگان خدمت)
- مقیاسی برای مقایسه سازمان های جهان شمول
- هدفی برای تقویت بنیه رقابتی سازمان
- هدفی برای تقویت بنیه رقابتی سازمان
اهداف شش سیگما :
- کاهش نوسانات و تغییرات
- تقویت بنیه رقابتی سازمان
- روشی سیستماتیک جهت حل مسائل
- کاهش ایرادات
- افزایش رضایت مشتری (گیرندگان خدمت)
- بهبود کیفیت
- کاهش سیکل زمانی ( تحویل به موقع )
- کاهش هزینه ها
- اهداف ملموس در شش سیگما
- بهبود بازدهی فرآیند
ویژگی های شش سیگما :
- دربردارنده تکنیک ها، رویکردها و مهارت های متعددی است که همگی برای رشد و موفقیت سازمان ضروری اند و تنها به مجموعه ای از تکنیک های آماری تعریف نمی شود.
- پیاده سازی شش سیگما به بخش خاصی از سازمان یا حتی سازمان بخصوصی محدود نمی شود، بنابراین روش پیاده سازی آن نیز انعطاف پذیر است و در یک چارچوب مشخص برای همه سطوح قرار نمی گیرد.
- مسائل مربوط به منابع انسانی سازمان نظیر خلاقیت، همکاری و کار گروهی، ارتباطات و مسائل انگیزشی، بیش از توجه کور به مسائل تکنیکی و آماری مورد نظر شش سیگماست.
- مراجعه به تجربیات پیاده سازی شش سیگما در سازمان های مختلف دنیا، بیانگر موفقیت آن است
- بر خلاف رویه های از پایین به بالا، شش سیگما رویکردی از بالا به پایین است که با علاقه و پیگیری مستمر مدیریت عالی در شرکت مطرح می شود.
- در هر دو سطوح برنامه ها و پروژه های شش سیگما به طور معمول، مسئولیت برعهده مدیران ارشد و کارشناسان حرفه ای است .
- روش سیستمی و نظام مند است.
- رویکردی مبتنی بر داده ها و اطلاعات است و در نتیجه در انجام مراحل خود، به ابزارهای آماری و طراحی آزمایش ها، بسیار وابسته است
توصیف ساده با یک مثال :
فرض کنید در یک شرکت تولیدی که قطعات خاص را برای پراید تولید میکند، شش سیگما قرار است اجرا شود.
مرحله اول- مشخص میکنیم که قرار است روی چه قسمتی کار کنیم یعنی قرار است خطای کدام قسمت را کاهش بدهیم، فرض کنید تعداد قطعات محصول شماره ۲ انتخاب شد(چگونگی انتخاب مساله مهمی است).
مرحله دوم- با استفاده از علم آمار و بر اساس یک سری اصول و استاندارهایی که دارد وضعیت کنونی تولید از نظر تعداد قطعات معیوب در یک میلیون قطعه تولیدی را اندازه میگیرد و یک امتیازی به وضعیت کنونی تولید میدهد. در اصل بر اساس استانداردی که خودش دارد میگوید شما در این سطح از کیفیت تولید قرار میگیرید.
مرحله سوم- تحلیل میکند که مشکل از کجاست. یعنی علت اینکه این تعداد از قطعات معیوب تولید شدند چه بوده است.
مرحله چهارم- راهکار بهبود ارائه میدهد یعنی پیشنهاد میدهد که برای بهبود چکار باید کرد، چه فرآیندی باید اصلاح بشود، چه چیزی باید تعویض بشود و …
مرحله پنجم- بعد از اصلاح در بازههای زمانی مشخص دائما وضعیت جدید را کنترل میکند و سطح کیفیت تولید را دوباره اندازه گیری میکند که ببیند وضعیت چقدر بهتر شده است. کار درست این است که اینکار دائما تکرار بشود یعنی “بهبود مستمر”
بدون دیدگاه