هر کدام از حروف کلمه SMART جنبه مختلفی از هدف شما را نشان میدهند. تفاوتی نمیکند که اهدافتان کسبوکاری باشد یا شخصی ،در هر صورت مدل هدف گذاری سازمانی SMART، راهکاری موثر است. نوشتن اهداف یکی از راههایی است که به شما کمک میکند هدفهای خود را عملی کنید. اگر میخواهید هنگام تعیین اهداف تمام نکات و جزییات مهم را را رعایت کنید، اهداف خود با فرمول SMART را بنویسید. علاوه بر این با استفاده از این فرمول میتوانید در کار تیمی، اهداف خود را دقیقتر و موثرتر تعیین کنید. در ادامه معیارهای یک هدف SMART را بررسی میکنیم. این معیارها به شما کمک میکند بر اهداف خود متمرکز شوید و به نتیجه دلخواه خود برسید.
مشخص بودن (Specific)
نوشتن اهداف باعث میشود که هدفهای خود را فراموش نکنیم و برای رسیدن به آن تلاش کنیم. اما بهتر است اهدافتان را با جزییات و مشخص بنویسید، از نوشتن هدفهای کلی پرهیز کنید و از کلمات پویا استفاده کنید. مثلا به جای نوشتن عبارت مشتریهای بیشتری میخواهم، بنویسید» در سه ماه آینده چهار مشتری جدید خواهم داشت. با این روش روی اهدافی متمرکز میشوید که میخواهید به آنها دست یابید. سوالات کلیدی که باید هنگام تعیین اهداف از خود بپرسید عبارتند از:
- چه کارهایی باید انجام شود؟ هدف چیست؟
- چه کسانی باید این کار را انجام دهند یا این پروژه را به پایان برسانند؟
- برای رسیدن به این هدف چه مراحلی باید طی شود؟
قابل اندازه گیری (Measurable)
اگر اهداف قابل اندازه گیری باشند میتوانید میزان پیشرفت خود را بسنجید تا بدانید چه قدر به هدف خود نزدیک شدهاید. در مثال بالا میتوانیم نکته اضافهای را ذکر کنیم و بگوییم که هدف شما اضافه کردن چهار مشتری جدید است. با اینکه تعیین هدف، کاری آسان و مشخص به نظر میرسد اما بسیاری فراموش میکنند که این معیار را در چارچوب اهداف خود بگنجانند. به طور کلی اندازه گیریهایی که انجام میدهید، تعیین میکند که به هدف خود میرسید یا نه.
دست یافتنی بودن (Achievable)
این معیار به شما کمک میکند هدفی را انتخاب کنید که دست یافتنی و عملی باشد. مدیران با تجربه میگویند که اهدافی که چالش برانگیزند و دسترسی به آن کار آسانی نیست، انگیزه بیشتری را در افراد ایجاد میکند اما این اهداف باید حتما منطقی و ممکن باشند. در مثال بالا به دست آوردن چهار مشتری هدفی دست یافتنی است ولی مدت زمانی که برای این کار در نظر گرفته شده (سه ماه) کمی غیر منطقی است. بنابراین سعی کنید که در هنگام تعیین اهداف هم بلندپرواز باشید و هم منطقی فکر کنید.
مرتبط بودن (Relevant)
اگر برنامه کلی سازمان شما به جای بالا بردن فروش، سوددهی بیشتر است، پس احتمالا اولویت اصلی شما به دست آوردن مشتریان جدید نیست. پس به جایی اینکه بر افزایش تعداد مشتریان تمرکز کنید باید تلاش کنید مشتریانی را که در حال حاضر دارید، از دست ندهید و با بالا بردن قیمت یا کاهش هزینههای تولید، سود خود را از هر معامله حفظ کنید. پس هدفی که انتخاب میکنید باید با شرایط شما مطابق و مرتبط باشد.
به هنگام بودن (Time-Bound)
باید برای اهداف خود یک چارچوب زمانی را تعیین کنید. با این کار میتوانید پایان یا نتیجه کار خود را پیش بینی کنید و روحیه خود را بالا نگه دارید. تلاش برای به دست آوردن چهار مشتری جدید خوب است اما اگر یک چارچوب زمانی مناسب را برای آن تعیین نکنید ممکن است، این کار، بیش از زمان مورد نظر طول بکشد و کلا هدفتان از بین برود.
نمونه ای از اهداف SMART برای هدف گذاری سازمانی
هدف: بهبود ۲۰ درصدی اتوماسیون گردش کار در مدت زمان شش ماه
اگر کار در حوزه کسب وکار را ادامه دهید، حتما با پروژههای بزرگ فناوری اطلاعات یا پروژههای برنامه ریزی منابع انسانی یا ERP مواجه خواهید شد. این پروژهها بسیار سخت و چالش برانگیز هستند. برای موفق شدن در چنین پروژههایی باید اتوماسیون گردش کار تیم خود را بهبود ببخشید. بهترین کار برای شروع این است که مراحل انجام این کار را بررسی کنید:
- مشخص بودن هدف: ممکن است از قبل در تیم شما گردش کاری وجود داشته و الان بخواهید آن را بهبود ببخشید.
- قابل اندازه گیری بودن هدف: ما فرایندهای مربوط به گردش کار را تا ۲۰ درصد افزایش خواهیم داد.
- دست یافتنی بودن هدف: تا زمانیکه سیستم ما به درستی کار کند و اعضای تیم به کارشان متعهد باشند، این کار شدنی است.
- مرتبط بودن هدف: اگر در این کار موفق شویم میتوانیم با همین تیم محصولات زیادی را تولید کنیم.
- به هنگام بودن هدف: گرچه این هدف، هدفی بلند مدت است ولی میتوان آن را در یک بازه زمانی شش ماهه به پایان رساند.
بدون دیدگاه