چارچوب طراحی سازمانی – مدل دگرگونی

مدل دگرگونی

۴.۷/۵ - (۴ امتیاز)

مدل تحول، چارچوبی است که ما از آن برای کمک به رهبران برای درک سازمان خود و همچنین هدایت یک طراحی مجدد موفق استفاده می کنیم. این مدل پیچیدگی یک سازمان را به ۸ متغیر کلیدی کاهش می‌ دهد که برای موفقیت یک کسب‌ وکار باید درک و هماهنگ شوند. هم ترازی به معنای یک دیدگاه جامع یا سیستمی است که بهترین تناسب را بین تمام عناصر سازمانی پیدا می کند. توجه و درک این متغیر ها منجر به بهبود عمده در خدمات مشتری، کیفیت، کارایی، زمان چرخه، سودآوری و رضایت کارکنان خواهد شد. این ۸ متغیر، تصویر بزرگ یا زمینه یک سازمان را تشکیل می دهند و در نهایت موفقیت آن را تعیین می کنند. وقتی از طراحی سازمان صحبت می کنیم، در مورد رابطه و تعادل بین هر یک از این متغیر ها صحبت می کنیم. نقش رهبران را می توان به عنوان درک و مدیریت این متغیر ها تعریف کرد.

مدل دگرگونی چارچوب طراحی سازمانی

محیط: سازمان‌ ها، مانند تمام سیستم‌ های زنده، تنها تا حدی می‌ توانند زنده بمانند که هماهنگی با محیط بیرونی خود را حفظ کنند. این شامل حساس بودن به نیازها و ادراکات در حال تکامل مشتریان، درک تغییرات رخ داده در فناوری ها، شناخت رقابت شما و درک شرایط قانونی، اجتماعی و سیاسی است. بیشتر سازمان‌ ها در نهایت می‌ میرند زیرا نمی‌ توانند نگرش پاسخگو نسبت به محیط خود حفظ کنند.

استراتژی: استراتژی دو بخش دارد. استراتژی کسب و کار: مجموعه ای از تصمیمات آگاهانه در مورد این است که چگونه سازمان به مشتریان ارزش، افزوده و خود را از رقبای خود متمایز می کند. همچنین شامل اهداف عملکرد و استراتژی رشد است. یک استراتژی تجاری به خوبی توسعه یافته به سازمان می گوید که به کجا می رود و آن را مانند سکان کشتی در دریای طوفانی هدایت می کند. استراتژی سازمان یا شخصیت سازمان به این بستگی دارد که ما چه کسی هستیم و تنها شامل فعالیت ما نمی شود. که این موضوع شامل ماموریت، چشم انداز آینده، ارزش ها و اصول راهنما است. یک استراتژی سازمانی واضح به تبدیل یک شرکت یا اداره از یک محل کار معمولی به مکانی که افراد را الهام می بخشد و بهترین آنها را به نمایش می گذارد، کمک می کند.

فرآیند اصلی: این جریان کار از طریق سازمان است. توالی رویدادها یا مراحلی است که برای بیرون آوردن یک محصول یا ارائه خدمات لازم است. این همچنین شامل فناوری و منابع (تجهیزات، نرم افزار، فضا و مواد) مورد نیاز برای تولید یک محصول تحویلی می شود. فرآیندهای کسب و کار اصلی، یا باید، نقطه کانونی باشند که سایر فعالیت های واحد تجاری حول آن سازماندهی می شوند. درک، ساده سازی و پشتیبانی مناسب از فرآیندهای اصلی کسب و کار وظیفه اصلی هر سازمانی است.

ساختار: نحوه سازماندهی افراد حول فرآیندهای تجاری فراتر از نمودارها به درک مرزها، نقش ها، مسئولیت ها و گزارش روابط بین افراد می پردازد. این یک نوع الگو است که نه تنها روابط، بلکه هماهنگی وظایف و تخصیص منابع را در اطراف فرآیندهای تجاری تعیین می کند. سوال مناسب در مورد ساختار این نیست که آیا ساختار مناسب است یا خیر، بلکه این است که آیا با بقیه سازمان (فرایند اصلی، استراتژی) تناسب دارد و به جای اینکه مانع عملکرد شود، کمک می کند.

سیستم ها: سیستم‌ ها مجموعه‌ ای از وظایف یا فعالیت‌ ها هستند که به سازماندهی و هماهنگی کار کمک می‌ کنند. به عنوان مثال می توان به استخدام و گزینش، آموزش و توسعه، نحوه ارتقای افراد، ارتباطات/ به اشتراک گذاری اطلاعات، تصمیم گیری، نحوه پاداش دادن به افراد، برنامه ریزی/ تعیین هدف، خط مشی ها و رویه های پرسنل، بازخورد عملکرد، و غیره اشاره کرد. سیستم ها معمولاً استاندارد و برش داده می شوند. کل سازمان آنها اغلب در اختیار مدیریت یا بخش های پشتیبانی ویژه هستند. موثرترین سیستم ها اغلب ساده ترین هستند.

فرهنگ: فرهنگ نحوه عمل واقعی سازمان است. این شامل سبک رهبری، نگرش ها و عادات کارگری و شیوه های مدیریتی است که شخصیت متمایز سازمان را تشکیل می دهد. مانند هوایی است که در همه چیز نفوذ می کند و هم علت و هم معلول رفتار سازمان است. فرهنگ منعکس کننده فلسفه و ارزش های واقعی است که سازمان در واقع اعمال می کند. به این ترتیب، این معیاری است که نشان می دهد یک سازمان چقدر فلسفه خود (استراتژی سازمانی) را به عمل آورده است.

نتایج: عملکرد فعلی سازمان چگونه است؟ نتایج موفقیت یا سلامت یک سازمان را تعریف می کند و بنابراین نقطه شروعی برای درک اینکه سازمان چقدر خوب عمل می کند است. نتایج نشان می‌دهد که کجا سازمان قوی است و چه کارهایی باید انجام دهد، همچنین اینکه کجا ضعیف است و چه چیزی باید تغییر کند. همه چیز به نتایج گره خورده است. روشن نبودن نتایج فعلی یا آینده مانند گم شدن در دریا است. حتی با دانستن اینکه کجا می خواهید بروید، نمی دانید چگونه به آنجا برسید.

رهبری: رهبران باعث موفقیت می شوند. آنها اهداف تعیین می کنند و نتایج را رصد می کنند، محیط خارجی را اسکن می کنند، چشم انداز و استراتژی را تعریف می کنند.

منبع 

بدون دیدگاه

دیدگاهتان را بنویسید